صفحات کاغذی / سالهایی که هنوز دنیای دیجیتال تا این حد گسترده نشده بود، نشریات کودک و نوجوان نقش مهمی در زندگی بسیاری از ما ایفا میکردند. برای من، روزنامۀ «آفتابگردان» یکی از آن نشریاتی بود که هر هفته با اشتیاق منتظرش میماندم. روزنامهای که صفحاتش پر بود از داستانهای کودکانه، مطالب علمی جذاب، معرفی شخصیتهای برجسته و حتی اخبار ورزشی؛ اما همۀ اینها به زبان ساده و قابلفهم برای کودکان و نوجوانان نوشته شده بود.
در آن سالها پدرم هر روز روزنامۀ «آفتابگردان» را برایم میخرید. اما نه فقط یک نسخه، بلکه دو نسخه؛ یکی برای خواندن و یکی هم برای آرشیو. با همین ایدۀ پدرم بود که حالا آرشیو مُجلد همۀ شمارههای «آفتابگردان» را دارم.
در همان روزهایی که با اشتیاق «آفتابگردان» را میخواندم، بخش داستانهای ارسالی کودکان، یکی از محبوبترین قسمتهای آفتابگردان بود. داستانهایی که بچهها از شهرهای مختلف نوشته و فرستاده بودند، چاپ میشد و در کنارشان اسامی نویسندگانشان هم نوشته میشد. این بخش برایم شگفتانگیز بود؛ اینکه یک کودک هم میتوانست داستانی بنویسد و آن را در یک روزنامۀ واقعی چاپ کند، برایم ایدهای الهامبخش بود.
این نشریه به بخشی جداییناپذیر از زندگی من تبدیل شده بود. وقتی شمارۀ جدید را میگرفتم، بادقت تمام صفحاتش را ورق میزدم، داستانهای بچهها را میخواندم و حتی گاهی تصور میکردم که روزی نام خودم را هم در میان نویسندگان آن خواهم دید. پدرم که علاقۀ من به خواندن را دید، تشویقم کرد که خودم هم داستانی بنویسم و برای روزنامه بفرستم. شاید اگر آن تشویق نبود، هرگز جرئت نوشتن را پیدا نمیکردم. اما آن لحظه، آن جرقه، همان لحظهای بود که برای اولینبار نوشتن را جدی گرفتم.
آفتابگردان کمک کرد تا ما با شیوۀ نگارش و روایتگری آشنا شویم. شاید به همین دلیل بود که بسیاری از ما که با نشریات کودک و نوجوان آن عصر بزرگ شدیم، بعدها مسیرهای حرفهای متفاوتی در دنیای رسانه و روزنامهنگاری پیدا کردیم. تجربۀ خواندن مستمر روزنامه در کودکی و تلاش برای نوشتن، اولین گامهای من در مسیر روزنامهنگاری بود؛ مسیری که بعدها ادامه پیدا کرد و به بخشی از زندگیام تبدیل شد.
مسئلۀ اصلی این است که من تنها کسی نبودم که در این مسیر قدم گذاشتم. بعدها با بسیاری از همکاران همسنوسال مطبوعاتی صحبت کردم و فهمیدم آنها هم در همان سالها خوانندۀ آفتابگردان بودهاند و این روزنامه روی زندگی حرفهای آنها هم بسیار اثر گذاشته بود.
همین تأثیر کوچک یک نشریه، نشان میدهد که چطور این رسانۀ ویژۀ کودکان و نوجوانان توانست مسیر فکری، شغلی و حرفهای یک نسل را شکل دهد. چیزی که من و بسیاری از همنسلانم آن را مدیون «فریدون عموزاده خلیلی» و تحریریۀ آفتابگردان هستیم.
در نهایت آفتابگردان که در ماههای آخر عمرش به تیراژ باورنکردنی ۴۰۰ تا ۵۰۰ هزار نسخه (بله درست خواندید؛ نیم میلیون نسخه!) رسیده بود، تنها چند روز پیش از انتخابات دوم خرداد ۱۳۷۶ به محاق توقیف رفت تا ما از همان کودکی با مفهوم توقیف و تعطیلی هم آشنا شویم.
در سالهای بعد، نشریاتی مثل «دوچرخه»، «چلچراغ»، «کولهپشتی» و… هم آمدند و همان مسیر را ادامه دادند. این نشریات بسترهایی بودند برای پرورش فکری، خلاقیت و حتی آموزش غیرمستقیم مهارتهایی که بعدها در زندگی به کار میآمدند. نشریاتی که دیگر شاید ما خیلی مخاطبشان نبودیم اما شور و شوق کودکان و نوجوانان اطرافمان را برای مطالعۀ نشریۀ خودشان به وضوح میشد دید.
حالا نشریاتی که روزگاری بخش مهمی از خاطرات نسل ما بودند، یکی پس از دیگری از چرخۀ انتشار خارج شدهاند یا تیراژ آنها بهشدت کاهش یافته است. دیگر نمیتوان انکار کرد که عادت مطالعه در میان افراد جامعه، بهویژه کودکان و نوجوانان، تغییر کرده است. حالا دیگر کمتر پیش میآید که یک کودک یا نوجوان با اشتیاق منتظر انتشار یک نشریۀ چاپی باشد و بهجای آنها، محتواهای ویدئویی و کوتاهمدت برای مخاطبان جذابتر هستند. این تغییر سبک مصرف محتوا، نشریات کودک و نوجوان را با چالش بزرگی روبهرو کرده است.
انتشار یک نشریۀ کودک و نوجوان نهتنها به محتوای جذاب و تخصصی نیاز دارد، بلکه به حمایت مالی نیز وابسته است. بسیاری از این نشریات زمانی توانستند دوام بیاورند که حمایتهای مالی از سوی نهادهای فرهنگی، دولتی و حتی شرکتهای تجاری دریافت میکردند. اما در سالهای اخیر، با تغییر اولویتهای سرمایهگذاری در صنعت رسانه، بسیاری از این نشریات یا تعطیل شدند یا بهسختی منتشر میشوند.
با حذف یا تضعیف نشریات کودک و نوجوان، یک خلأ فرهنگی و آموزشی ایجاد شده است. بسیاری از ارزشهایی که در گذشته از طریق این نشریات به کودکان منتقل میشد، امروز جای خود را به محتوای سطحی فضای مجازی داده است. دیگر کمتر شاهد آن هستیم که کودکان و نوجوانان مهارتهای نوشتاری، تحلیل و تفکر انتقادی خود را از طریق نشریات توسعه دهند. این روند، در بلندمدت میتواند تأثیرات منفی بر آیندۀ نسل جدید و نحوۀ درک آنها از جهان پیرامون داشته باشد.
چند روز پیش خبری خواندم دربارۀ ویژهنامهای که با همکاری تپسی و مجلۀ کودک و نوجوان «قلک» منتشر شده است. این ویژهنامه که حرفۀ رانندگی تاکسیهای اینترنتی را به زبان ساده برای کودکان توضیح میدهد، برای فرزندان سفیران تپسی ارسال شده است تا ذهنیت آنها را نسبت به شغل والدینشان بهبود ببخشد. از طریق یکی از دوستان، نسخۀ دیجیتال مجله به دستم رسید و به یاد دوران آفتابگردان، کل مجله را خواندم تا بعد از سهدهه دوباره مخاطب یک مجلۀ کودک و نوجوان باشم.
دغدغۀ اصلی تیمهای ارتباطات شرکتهای تجاری، این است که راههایی برای برقراری ارتباط مؤثر با مخاطبان خود پیدا کنند. آنها سرمایهگذاریهای کلانی در تبلیغات، برندینگ و ارتباطات عمومی انجام میدهند، اما یکی از حوزههایی که اغلب نادیده گرفته میشود، رسانههای کودک و نوجوان است. این در حالی است که حمایت از این رسانهها نهتنها یک مسئولیت اجتماعی مهم، بلکه یک استراتژی ارتباطی هوشمندانه برای برندها هم محسوب میشود.
شرکتهایی که در این زمینه فعالیت میکنند، میتوانند در بهبود سواد رسانهای، ترویج فرهنگ مطالعه و تقویت مهارتهای فکری نسل آینده نقش داشته باشند. این نوع حمایت، ارزش اجتماعی برند را افزایش میدهد و آن را بهعنوان یک برند مسئولیتپذیر معرفی میکند.
کودکان و نوجوانان امروز، شکلدهندگان نسل آینده هستند. برندهایی که در دوران کودکی و نوجوانی آنها حضور دارند و در شکلگیری دنیای فکریشان نقش ایفا میکنند، در آینده جایگاه ویژهای در ذهن و قلب آنها خواهند داشت. حمایت از نشریات کودک و نوجوان، به برندها این فرصت را میدهد که ارتباط عمیقتری با مخاطبان خود برقرار کنند و در بلندمدت از مزایای آن بهرهمند شوند.
زمانی نهچندان دور، نشریاتی مانند «آفتابگردان» نقش مهمی در تربیت فکری نسل ما ایفا کردند. اما امروز، رسانههای کودک و نوجوان به حاشیه رفتهاند و جای آنها را محتوای سطحی و تندمصرف گرفته است. این یک هشدار جدی است که اگر چارهای برای آن نیندیشیم، نسل آینده از یک منبع غنی آموزشی و فرهنگی محروم خواهد شد.
منبع خبر:
مصور
/ کودکی در صفحات کاغذی
تمامی حقوق گردآوری و تالیف خبر متعلق به ناشر اصلی آن که در لینک فوق به آن اشاره شده است می باشد. در صورت نیاز به ارسال جوابیه یا توضیح تکمیلی برای مطلب منتشر شده صرفا از طریق مرجع اصلی خبر اقدام نمایید.