• امروز : جمعه - ۳۱ فروردین - ۱۴۰۳
  • برابر با : Friday - 19 April - 2024
کل اخبار: 1504اخبار امروز : 1
5

رسانه‌ها خودشان امکان دیده‌شدن را از خود می‌گیرند

  • کد خبر : 97
  • 19 تیر 1401 - 5:38
رسانه‌ها خودشان امکان دیده‌شدن را از خود می‌گیرند

حامد هادیان خبرنگار آزاد معتقد است رسانه‌های داخلی علیرغم برخورداری از فرصت‌های بی‌نظیر برای مرجعیت یافتن در حوزه داخلی و خارجی، خودشان را از امکان دیده‌شدن در میان مخاطبان محروم کرده‌اند.

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه_ فاطمه ترکاشوند: خبرنگاری میدانی یکی از شاخه‌های مهم خبرنگاری است که خصوصاً در مواقع بحران بیشتر اهمیت خود را نشان می‌دهد. اما این روزها به علل بسیار متعددی از اولویت رسانه‌های داخلی، خارج شده است.

اما همزمان در سال‌های اخیر رشد محسوسی در حرکت به سمت خبرنگاری آزاد در میان خبرنگاران دیده می‌شود. مدلی که شاید نشانه‌ای از تغییراتی در اکوسیستم رسانه‌ای کشور باشد.

به دنبال پرونده «خبرنگاری میدانی» در مهر که مطلب دیگری در گفت‌وگو با صادق امامی در آن منتشر شد، این بار به سراغ حامد هادیان یکی از انگشت‌شمار خبرنگاران آزاد کشور رفتیم تا هم از علت تغییر مسیرش از روزنامه‌نگاری در رسانه‌های رسمی به سمت خبرنگاری آزاد بگوید و هم از تجربه‌های خبرنگاری میدانی در بحران‌های کشورهایی چون عراق و افغانستان و اکراین.

مشروح این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید.

* آقای هادیان چه مدت خبرنگار رسانه‌های رسمی بودید؟

از سال ۸۷ رسماً با همشهری داستان، روزنامه‌نگار شدم هرچند پیش از آن هم کار خبری انجام می‌دادم. بعد از آن هم در فردانیوز، همشهری، مهر و فارس هم به صورت رسمی کار می‌کردم.

* بیشتر در کدام حوزه‌ها فعال بودید؟

بیشتر در حوزه کتاب فعال بودم اما در دوره فردانیوز، گزارش اجتماعی هم می‌نوشتم.

* چه شد که به سمت خبرنگاری آزاد رفتید؟

مدیران تقریباً حاضر نیستند برای آن بخش خبرنگاری چندان هزینه کنند. اغلب دوست دارند خبرنگار همان کار تلکس خبری را انجام دهدخبرنگاری یک بخش کار کارمندی دارد و بخشی دیگر، کار رسانه‌ای و آزاد. الان در ایران، آن بخش کارمندی جدی‌تر شده است و مدیران تقریباً حاضر نیستند برای آن بخش خبرنگاری چندان هزینه کنند. اغلب دوست دارند خبرنگار همان کار تلکس خبری را انجام دهد. البته دوست هم دارند کار متفاوت انجام شود واقعاً خوش‌شان می‌آید اما حاضر نیستند برای این کار هزینه کنند. بخشی از آن به این خاطر است که از یک جایی بعد دیگر مدیران رسانه‌ها، واقعاً رسانه‌ای نبودند.

* از چه زمانی این روند شروع شد؟

زمان دقیقش را نمی‌توانم بگویم چون در یک پروسه اتفاق افتاد اما اتفاقی که الان جلوی چشم ماست این است که مدیران سیاسی به غیر از موضوع انتخابات دیگر حاضر نیستند برای تولید خبر در هیچ حوزه‌ای هزینه بدهند. به غیر از آن هم کلاً روزنامه‌نگاری از زمانی که تیراژ روزنامه‌ها پایین آمده، ضعیف شده است. سایت‌های خبری هم از جهاتی نسبت به روزنامه‌ها ضعیف‌ترند. بعد از آن فضای مجازی هم آمد که در اصول حرفه‌ای روزنامه‌نگاری از هر دوی روزنامه‌ها و سایت‌ها عقب‌تر بود و همزمان قدرتش از هر دو بیشتر. یعنی این هم به ضعف آن دو اضافه کرد و مدیران رسانه‌ای احساس می‌کنند دیگر نیازی به تولید خبر و روایت ندارند.

به خاطر همین، معمولاً در چنین شرایطی دو راه پیش پای روزنامه‌نگارهاست و وقتی که جوان‌ترند باید انتخاب کنند. یا باید مدیر شوند، یا شغل‌شان را عوض کنند و تعداد کمتری هم انتخاب می‌کنند که روزنامه‌نگار بمانند. راه اول، آسان‌ترین راه است چون حقوق و مزایا و اعتبار و امثالهم تثبیت می‌شود. بسیاری دیگر سرشان به سنگ می‌خورد و شغل‌های دیگر یا نهایتاً روابط عمومی شدن را انتخاب می‌کنند؛ راه سوم معمولاً در ایران خیلی باب نیست چون هم از جهت اقتصادی و هم سایر جهات اصلاً به‌صرفه نیست.

کلاً روزنامه‌نگاری از زمانی که تیراژ روزنامه‌ها پایین آمده، ضعیف شده است. سایت‌های خبری هم از جهاتی نسبت به روزنامه‌ها ضعیف‌ترند. بعد از آن فضای مجازی هم آمد که در اصول حرفه‌ای روزنامه‌نگاری از هر دوی روزنامه‌ها و سایت‌ها عقب‌تر بود و همزمان قدرتش از هر دو بیشتر. یعنی این هم به ضعف آن دو اضافه کرد و مدیران رسانه‌ای احساس می‌کنند دیگر نیازی به تولید خبر و روایت ندارند یعنی هیچ جا حاضر نیست برای کسی که در رسانه‌اش نیست هزینه پرداخت کند. البته برای کسی هم که در رسانه‌شان هست هزینه خاصی پرداخت نمی‌کنند ولی لااقل حقوقش را می‌دهند و بیمه است و جای ثابتی دارد. ولی برای خبرنگاری که در این سیستم نیست حاضر نیستند هزینه کنند. اما برای من که روزنامه نگاری جذاب بود، راه سوم را انتخاب کردم. البته بعضی‌ها هم راه سوم را انتخاب می‌کنند و بعد سرشان به سنگ می‌خورد و باز برمی‌گردند به مدل معمول خبرنگاری یا روابط عمومی. اما برای من چون تولید محتوا و روزنامه‌نگاری جذاب بود، عملاً افتادم توی این راه. البته این را هم بگویم، این راه، راه جذابی هم نیست. همین الان هم اگر بگویند می‌خواهی زیرمجموعه جای ثابتی باشی یا خبرنگار آزاد، اولی را ترجیح می‌دهم. به خاطر این که کاری که خبرنگار آزاد انجام می‌دهد هم یک کار گروهی است و این طور نیست کسی بگوید شخصی خبرنگاری آزاد انجام می‌دهم.

* چرا الان برنمی‌گردید به رسانه‌های رسمی با کار ثابت؟

چون کاری که من انجام می‌دهم به درد هیچ رسانه‌ای نمی‌خورد. خنده‌دارترین مسئله‌اش این است که ساعت کاری مانع فعالیت من است. با برخی از رسانه‌هایی که بودم سر همین موضوع به مشکل خوردم. چارچوب رسانه‌ها آن قدر بسته است که نمی‌توانند درک کنند یک خبرنگار ممکن است برای تولید محتوا، نیاز به چابکی داشته باشد و این که ساعتش سیال باشد.

* به همین خاطر است که در رسانه رسمی کار نمی‌کنید؟

الزاماً مسئله رسانه رسمی نیست. کار رسانه به چند چیز نیاز دارد: اول پشتیبانی مالی، دوم مشاوره و تجربه و خیلی نکات دیگر که همه در رسانه یک تعاریفی دارد اما وقتی خبرنگار آزاد هستی همه این کارها را باید خودت انجام دهی. خودت سوژه را انتخاب می‌کنی، خودت پشتیبانی می‌کنی، خودت وسط میدان با موضوع درگیر می‌شوی، و همه این‌ها کارت را خیلی سخت‌تر می‌کند.

* اصلاً چیزی به نام خبرنگاری آزاد با این ابعاد در کشور داریم؟ یا نهایتاً آن‌ها هم به جایی وصل هستند؟ شما خودتان را خبرنگار آزاد می‌دانید؟

من کار سفارشی نمی‌کنم به همین علت خودم را خبرنگار آزاد می‌دانم. یعنی اگر رسانه‌ای هم بگوید برای من فلان گزارش را بگیر اگر در جهتی باشد که خودم دوست داشته باشم، می‌گیرم و اگر مرا ملزم کنند که از خطوط‌شان خارج نشوم و من آن خطوط را قبول نداشته باشم، گزارش را نمی‌گیرم.

خبرنگاری رسمی یعنی رسانه خبرنگار را حمایت می‌کند اما فریلنسرها، خودشان می‌روند سوژه را پیدا و گزارش را تولید می‌کنند و بعد به رسانه‌ها می‌فروشند. اگر با این تعریف حساب کنیم من هم فریلنسر هستم* معیار خبرنگار آزاد بودن فقط همین است؟

نه همین نیست. من نحوه کار خودم را می‌گویم. اما در دنیا کلاً دو مدل خبرنگاری داریم، یکی خبرنگاری رسمی و یکی هم فریلنس. خبرنگاری رسمی یعنی رسانه خبرنگار را حمایت می‌کند اما فریلنسرها، خودشان می‌روند سوژه را پیدا و گزارش را تولید می‌کنند و بعد به رسانه‌ها می‌فروشند. اگر با این تعریف حساب کنیم من هم فریلنسر هستم چون همه مراحل تولید و انتشار را خودم طی می‌کنم و تلاشم این است که از جایی سفارش نگیرم.

* اما حتی بعد از زمانی که کار در رسانه‌های رسمی را ترک کردید، باز هم این رسانه‌ها گزارش‌های شما را منتشر کردند. چرا وقتی درون ساختار هستید، به این شکل از کار اجازه نمی‌دهند اما وقتی خارج از آن هستید باز هم استقبال می‌کنند؟

چون نمی‌خواهند هزینه‌اش را پرداخت کنند و پشتیبانی کنند. به علاوه چون مدیران، رسانه‌ای نیستند درکی نسبت به اهمیت این موضوع ندارند و نمی‌دانند کدام مسئله ارزش چنین هزینه‌ای را دارد. اما وقتی مثل منی می‌رود و کار را انجام می‌دهد دیگر لقمه آماده است. بهرحال اگر من بخواهم در ساختار کار کنم باید اول صبح ساعت ۸ و عصر ساعت ۴ مشغول کارت زدن باشم. البته این مدل مشکلی ندارد فقط مسئله این است که همه شکل تولید محتوای رسانه‌ای نیست.

* بنابراین با محتوایی که شما تولید می‌کردید مشکلی نداشتند بلکه مسئله فقط ساختار سازمانی بود

هر دو مسئله بود. زمانی که در یکی از رسانه‌های رسمی کار می‌کردم گزارشی درباره ماجرای هفت‌تپه کار کردم همان ابتدای واقعه که هنوز مسئله بزرگ نشده بود. یعنی انتخاب موضوعاتم این طور بود که سراغ موضوعاتی می‌رفتم که مدیران رسانه هنوز از آن‌ها خبر نداشتند یا درباره‌شان به تصمیم نرسیده بودند. مدیران انقدر محافظه‌کار شده‌اند که در بعضی موارد اصلاً به تصمیم نمی‌رسند.

اگر بخواهم در ساختار کار کنم باید اول صبح ساعت ۸ و عصر ساعت ۴ مشغول کارت زدن باشم. البته این مدل مشکلی ندارد فقط مسئله این است که همه شکل تولید محتوای رسانه‌ای نیست معمولاً خیلی از مدیران رسانه موضوعات را از دور می‌بینند. اکثراً هم این طور است که درون موضوع نمی‌توانند با خبرنگار بحث کنند چون او در میدان بوده بلکه می‌گویند ما نمی‌توانیم این گزارش را کار کنیم. البته من همیشه تلاش کرده‌ام طوری محتوا را آماده کنم که قابل انتشار باشد یعنی هیچ وقت عامدانه کاری نکرده‌ام که در چارچوب نباشم. اساساً گزارش را می‌نویسم برای انتشار اما بعضی وقت‌ها باز هم با چارچوب آن رسانه جور در نمی‌آید.

* قبل از نوشتن گزارش فکر می‌کنید که برای کدام رسانه با کدام چارچوب‌ها می‌نویسید؟

من قالب‌های کلی رسانه‌ها را در نظر می‌گیرم. برای رسانه‌های مختلف هم نوشته‌ام. بدون توجه به این که رسانه چه باشد. یعنی رسانه‌ای که مجوز دارد و محتوای مرا دستکاری نمی‌کند من هم مانعی برای انتشار گزارشم در آن‌ها نمی‌بینم. سیاست داخلی برایم هیچ وقت مهم نبوده است.

* چرا رفتید سراغ خبرنگاری میدانی؟ خبرنگاری تحقیقی هم مدلی است که این روزها جای آن در ایران خالی است و به آن حجم پشتیبانی مالی هم نیاز ندارد

بخشی از آن به علاقه شخصی‌ام به روزنامه‌نگاری بحران برمی‌گردد. بخش دیگر این که استعدادم در این موضوع بیشتر بود چون مثلاً روزنامه‌نگاری داده نیاز دارد و اینکه به آمارها توجه بیشتری داشته باشیم و تمرکز روی اعداد باشد اما من این حوزه را دوست نداشتم.

* به نظر شما چه شد که این جنس روزنامه‌نگاری در ایران کم رنگ شد؟

اول آن که درآمد رسانه‌ها در ایران اصلاً از منبع مخاطب نیست و اصلاً دنبال جذب مخاطب نیستند. یعنی این رسانه‌ها اگر الان هیچ محتوایی هم تولید نکنند کسی به آن‌ها چیزی نخواهد گفت و مخاطب درخواستی از آن‌ها نخواهد داشت. اگر احساس می‌کردند نیاز دارند که برای مخاطب تولید خبر و سرگرمی داشته باشند، اوضاع این طور نبود. وقتی وابسته به مخاطب نیستند هر مدیری هم می‌تواند به سادگی بالادست آن‌ها قرار بگیرد. حتی مدیری که منابع انسانی نداند.

روزنامه‌ها درآمدشان از آگهی است و در پروسه این چند ساله وقتی حواسش نبوده و درگیر منابع مالی بوده، آرام آرام مزیتش را از دست داده است. بدین ترتیب هزینه کردن برای تولید محتوا و این که خبرنگار را به میدان بفرستد، از اولویتش خارج شده استعلت دیگر هم این است که روزنامه‌ها درآمدشان از آگهی است و در پروسه این چند ساله وقتی حواسش نبوده و درگیر منابع مالی بوده، آرام آرام مزیتش را از دست داده است. بدین ترتیب هزینه کردن برای تولید محتوا و این که خبرنگار را به میدان بفرستد، از اولویتش خارج شده است. وقتی فضا به این سمت می‌رود آدم‌هایی که واقعاً علاقه و دغدغه تولید محتوای جدی میدانی دارند تدریجاً از ساختار خارج می‌شوند.

خبرنگار هم وقتی وارد این وادی می‌شود باید پیامدهای بعضی چیزها را قبول کند. مثلاً وقتی به خاطر یک پرونده از تو شکایت می‌شود اگر بخواهی جایی استخدام شوی می‌گویند از تو شکایت شده و پرونده داری و منتفی می‌شود در حالی که اگر این اتفاق در ساختار رسانه افتاده بود، درواقع مزیت آن رسانه و آن خبرنگار به حساب می‌آمد.

مشکل دیگری که در برخی رسانه‌هایمان داریم این است که رسانه‌ها گاهی درباره خبرنگاران دچار محافظه کاری می‌شوند. مثلاً به من می‌گفتند چرا مطالبت را در صفحات خودت می‌گذاری؟ چرا اسم تو بزرگ شده است؟ این فقط درباره من نیست. هر خبرنگاری را که احساس کنند اسمش بزرگ شده، به جای آن که مانند رسانه‌های خارجی مایه اعتبار متقابل رسانه و خبرنگار باشد، در کشور ما به خاطر بی‌تجربگی و خامی مدیران، ظرفیتی است که هدر می‌رود. این هم یکی از دلایلی است که خبرنگار را منحصر به فرد می‌کند و مدیر را محافظه‌کار تا به سمت میدان نروند.

* اما حتی اگر این موانع هم نبود باز هم همان ساختار بسته کارمندی برای ملغی شدن شاخه مهم خبرنگاری میدانی کافی بود

در مورد ساختار کارمندی شاید یک اشتباهی که رسانه‌ها می‌کنند این باشد که نظم را با کار کارمندی اشتباه می‌گیرند. این که یک سیستمی نظم داشته باشد هیچ اشکالی ندارد و هیچ سیستمی هم بدون نظم نمی‌شود. اما این که تو تمام انرژی‌ات را بگذاری که یک نیروی روزنامه‌نگار را که باید روی تولید محتوا متمرکز باشد تبدیل به یک کارمند بکنی، اسمش نظم نیست. البته بعضی مدیران هم این را حس می‌کنند. مثلاً یکی از رسانه‌هایی که با آن‌ها کار می‌کردم در برهه‌ای به این نتیجه رسیدند که ارزیابی‌شان را روی کیفیت خروجی خبرنگار بگذارند اما آن هم باز مؤثر نبود چون نمی‌شد برای کیفیت، سنجه روشنی گذاشت. یکی کارش کم اما خروجی‌اش خوب است و بیشتر حقوق می‌گیرد یکی با کار زیاد خروجی کم‌کیفیت‌تری دارد.

به غیر از آن هم بالاخره چنین سیستمی با انسان طرف است و انسان هم بالا و پایین دارد. گاهی یک نفر برای یک گزارش تحقیقی باید چند ماه زمان بگذارد و به تولید نرسد اما پرداختی او پشتیبانی مالی‌اش از سمت رسانه قطع نشود. این مسائل هم در ساختار سازمانی خبرنگاری مطرح است.

* به نظر می‌رسد رسانه‌های فارسی‌زبان بیگانه برای موضع‌گیری در مورد خبرنگاری چون حامد هادیان دچار سردرگمی هستند. برخی می‌گویند فلان خبرنگار به خاطر گزارش‌هایش دچار محدودیت شده وبرخی دیگر می‌نویسند کسی پشت این خبرنگار است که می‌تواند چنین گزارش‌هایی را کار کند. خودتان این سردرگمی را چطور می‌بینید؟

من فکر می‌کنم رسانه‌های داخلی خصوصاً صداوسیما می‌توانند از رسانه‌های خارجی جلوتر باشند. چون آن‌ها که این جا نیستند و منابع دست‌دومی هستند اما به دلایل مختلفی مثل این که داخلی‌ها محافظه‌کاری می‌کنند، آن‌ها گاهی مرجعیت بیشتری می‌گیرند و در برخی چیزها جلوتر از ما می‌افتند.

در مدل خبرنگاری بحران و خبرنگاری آزاد که لازم نیست خبر تو را جایی تأیید کند، به نوعی رقیب رسانه‌های خارجی می‌شود. چون وقتی زمین خالی است آن‌ها می‌توانند هرچیزی، هر دروغی یا هر تصویری که به نفع‌خودشان و روایت خودشان است، و علیه منافع ملی ماست، بکارنددر مدل خبرنگاری بحران و خبرنگاری آزاد که لازم نیست خبر تو را جایی تأیید کند، به نوعی رقیب رسانه‌های خارجی می‌شود. چون وقتی زمین خالی است آن‌ها می‌توانند هرچیزی، هر دروغی یا هر تصویری که به نفع‌خودشان و روایت خودشان است، و علیه منافع ملی ماست، بکارند اما این شکل خبرنگاری به نظرم به ضررشان است و جای آن‌ها را تنگ می‌کند.به همین دلیل طبیعی است که با خبرنگاری آزاد مخالف باشند و جناح سیاسی خبرنگار هم چندان فرقی برایشان ندارد.

* البته یک سمت این سردرگمی هم این بود که هادیان به عنوان خبرنگار آزاد، مشکل ایجاد کرده و برایش دردسری ایجاد شده است. این سمت چرا در رسانه‌هایشان روایت می‌شود؟

یکی دیگر از مشکلات رسانه‌هایمان این است که خیلی به مدل روابط عمومی نزدیک شده‌ایم. وقتی رسانه‌ها از فلان مدیر کل بترسند طبیعتاً روی کارشان تأثیر می‌گذارد. خبرنگارها در این مسائل به شدت تحت فشار هستند و هر کسی می‌تواند به راحتی از آن‌ها شکایت کند و حداقلش این است که خبرنگار باید در پروسه قضائی بیفتد. در شهرستان‌ها معمولاً خیلی اتفاق می‌افتد که مسئولان‌شان فکر می‌کنند آن‌ها صاحب همه‌چیز هستند و بنابراین به خبرنگار فشار زیادی می‌آورند. به خبرنگاران محلی که خیلی فشار می‌آورند و به خبرنگاران خارج از استان تا جایی که بتوانند. در یکی از شهرستان‌ها، مسئولین حتی اجازه نمی‌دانند از ایرادی که در سیستم فاضلاب شهر بود فیلم بگیریم!

* این دست مشکلات وقتی با رسانه رسمی همکاری کنید، راحت تر حل نمی‌شوند؟

خبرنگارها در برخی مسائل به شدت تحت فشار هستند و هر کسی می‌تواند به راحتی از آن‌ها شکایت کند و حداقلش این است که خبرنگار باید در پروسه قضائی بیفتد. با رسانه رسمی بهتر است و شاید اصلاً پیش نیاید. در آن صورت، شاکی اصلاً با خبرنگار طرف نیست بلکه تماس می‌گیرد با مدیرمسئول و او هم اگر شخص فهیم و مسئولی باشد، جلوی شکایت می‌ایستد. اما در مدل آزاد سخت‌تر می‌شود چون جای رسمی وجود ندارد که از خبرنگار حمایت کند. اما تمام این‌ها با چیزی که رسانه‌های بیگانه می‌گویند فرق دارد. آن‌ها همه چیز را سیاسی می‌بینند اما من می‌گویم الزاماً مسئله سیاسی نیست بلکه دلایل محلی و عدم حمایت قانون از خبرنگار و ادعای انتقادپذیری در عین برنتابیدن انتقاد و مسائلی از این دست است.

* پوشش میدانی رسانه‌های ایرانی را از وقایع کشورهای خارجی و البته وقایع داخلی چطور می‌بینید؟ آیا مناسب و کافی است؟

در پوشش میدانی خارجی که می‌شود گفت به صفر رسیده‌ایم. خیلی جاها هم عمدتاً به دلیل مالی نمی‌توانند خبرنگار بفرستند. البته تلاش‌های کوچکی شده اما از بسیاری جهات قابل نقد هستند. مثلاً اکراین که بودم بعضی از رسانه‌های جهانی را که پیگیری می‌کردم در هر شهری یک خبرنگار داشتند؛ نه این که فقط یک خبرنگار در کل اکراین داشته باشند. مثلاً در ۱۰ شهری که بحران بود خبرنگار و عکاس و فیلمبردار مستقر داشتند که اگر اتفاقی افتاد به صورت زنده، پوشش بدهند. رسانه‌هایی مثل BBC و CNN و نیویورک‌تایمز اینگونه بودند ولی خبرنگار صداوسیما حتی یکی در این حد که بخواهد از میدان کی‌یف گزارش بفرستد هم نداشتیم. در حوزه داخلی هم روزبه‌روز داریم ضعیف‌تر می‌شویم. شاید رسانه‌ها در بحران‌ها عکاس بفرستند اما خبرنگار و فیلمبردار را معمولاً صبر می‌کنند ببینند چه می‌شود. اصل این که این موضوع یک «خبر» است و باید اولین نفری باشید که آن را پوشش می‌دهید چون ارزش خبری دارد، اصلاً مطرح نیست. بنابراین در حوزه داخلی، خبرنگاران آزاد یا حتی شهروندخبرنگارها خیلی جلو افتاده‌اند. رسانه‌ها می‌توانند جلوتر باشند اما به خاطر ترس‌شان همیشه عقب‌نشینی می‌کنند و به خاطر این عقب‌نشینی‌شان باز رسانه‌های غیر رسمی جلو می‌افتند. الان در همه بحران‌هایی که من برای پوشش می‌روم چند نفری هستند که کارشان همین است.

* علت این ضعیف شدن پوشش در حوزه خارجی چیست؟ بیشتر به علت مشکل اقتصادی است؟

صداوسیما به نظرم پول دارد تا برای بحران‌هایی مثل بحران اخیر افغانستان تولید محتوا داشته باشد. مگر اعزام خبرنگار به افغانستان چقدر پول لازم دارد؟ به نظرم بیشتر به این خاطر است که برخی مدیران، رسانه‌ای نیستند. برخلاف این که می‌توانند یک روز کامل درباره سواد رسانه‌ای حرف بزنند اما چیزی درباره رسانه نمی‌دانند.

صداوسیما به نظرم پول دارد تا برای بحران‌هایی مثل بحران اخیر افغانستان تولید محتوا داشته باشد. مگر اعزام خبرنگار به افغانستان چقدر پول لازم دارد؟ به نظرم بیشتر به این خاطر است که برخی مدیران، رسانه‌ای نیستنددرباره ارزش خبری، اعتبار رسانه، مخاطب داشتن و… عملاً چیز زیادی نمی دانند. البته نمی‌خواهم بگویم همه‌شان مطلقاً این طور هستند اما بالاخره فضای کلی رسانه‌هایمان این عوارض را نشان می‌دهد.

* عدم حضورمان در پوشش وقایع داخلی و خارجی چه تأثیری دارد؟

هر کدام تأثیر متفاوتی دارد. اگر مسائل خارج را پوشش ندهی، یک دسته مخاطبان را از دست می‌دهی و در مسائل داخلی هم معمولاً بحران‌ها از دستت در می‌رود. مشکل دیگر این که رسانه‌ها دچار تحلیل‌های اشتباه می‌شوند. مثلاً در مورد زلزله اندیکا، بحران، یک بحران منطقه‌ای در یک روستای کوچک بود نه ملی؛ اما به دلایلی رسانه‌ها تصمیم گرفتند آن را بزرگ جلوه بدهند و نتیجه این شد که مسئله کوچک را آن قدر بزرگ کردند که تا همین امروز نتوانسته‌اند جواب توقعات ایجادشده را بدهند. یعنی همیشه هم این طور نیست که یک مسئله بزرگ کوچک و بی‌اهمیت جلوه داده شود گاهی هم برعکس، مسئله بیش از اندازه بزرگ می‌شود.

بالاتر از خبرنگاری میدانی خبرنگاری تحقیقی است که متأسفانه آن هم در ایران شکل نگرفته چون هزینه‌اش خیلی بیشتر است. اگر آن هم می‌توانست جایش را باز کند و مورد حمایت واقع می‌شد، نتایج بسیار مثبتی می‌گذاشت. فقط هم در زمینه‌های سیاسی نبود. چون مسئولان سیاسی این جنس خبرنگاری میدانی و تحقیقی را فقط برای دعواهای سیاسی خودشان می‌خواهند. چون در برهه‌های سیاسی جسارت‌شان بیشتر است و می‌گویند رسالت کار خبری همین است. اما برای موضوعی که مسئله عمومی همه و مسئله مردم است کسی حاضر نیست هزینه بدهد.

* عمد دارید روایت زاویه‌دار با روایت مرسوم را منتشر کنید؟ اگر بله برای جلب مخاطب است یا از روی کنجکاوی یا مسائل دیگر؟

من نمی‌روم که عامدانه روایت زاویه‌دار منتشر کنم و اتوماتیک این اتفاق می‌افتد. من هیچ وقت پیش از آن که میدان را ببینم نه حرفی درباره واقعه می‌زنم و نه حتی توئیتی اما همیشه مطمئنم کسی که دارد از دور درباره آن حرف می‌زند حتی همین مقدار هم در جریان مسئله نیست. وقتی در جریان نیستی چطور انقدر قاطعانه درباره آن حرف می‌زنی؟

من همیشه با این پیش‌زمینه نمی‌روم که بروم اشتباه این افراد را دربیاورم اما همیشه هم می‌دانم این افرادی که مدام درباره همه موضوعات تخصصی و غیرتخصصی از دور نظر می‌دهند، احتمال اشتباه‌شان زیاد است. حتی خیلی از آدم‌هایی که تخصص هم دارند اما در میدان نیستند گاهی زاویه‌هایی پیدا می‌کنند.

* وقتی برای پوشش یک اتفاق به میدان می‌روید حواس‌تان هست که روایت غالب چیست تا موضع‌تان در قبال آن چه باشد؟

بله تلاشم این است که روایت موجود را دنبال کنم. من معمولاً وارد موضوعاتی می‌شوم که تصویر واضحی نسبت به آن وجود نداشته باشد یعنی موضوعاتی که تشخیص در آن‌ها سخت است و درآوردن اصل روایت و روایت واقعی پیچیدگی داشته باشد. وقتی چنین سوژه‌ای را انتخاب می‌کنم سعی می‌کنم تمام روایت‌های موجود از آن را بشنوم؛ از روایت رسمی گرفته تا غیر رسمی، روایت غالب تا مغلوب و هر روایت موجود دیگر. بعد از آن سعی می‌کنم روایت درست را از میان این‌ها استخراج کنم. روایتی که هم جذاب باشد و هم حرفی و اگر بتوانم نتیجه‌ای.

* به نظر خودتان چقدر موفق هستید؟ در رسانه رسمی‌تان بیشتر دیده می‌شوید یا رسانه شخصی‌تان خصوصاً توئیتر؟

نمی‌توانم بگویم در کدام بیشتر چون هر کدام مخاطب خاص خودش را دارد. اما روشن است که مخاطب رسانه رسمی کمتر شده است و مخاطب رسانه غیررسمی هم ترجیح می‌دهد روایت تو را از رسانه رسمی دنبال کند. چون به نوعی اعتباری می‌دهد.

* یعنی برایشان مهم است؟

بله به نوعی خیال‌شان را راحت می‌کند. خیلی از سوالاتی که از من می‌پرسند بیشتر در این فضاست که خیال‌شان را راحت کنم. اگر بگویم برای این رسانه کار می‌کنم خیال‌شان راحت می‌شود اما اگر بگویم برای خودم کار می‌کنم برایشان عجیب است. در بحث اثرگذاری هم باید بگویم شبکه‌های اجتماعی در اثرگذاری کوتاه‌مدت و لحظه‌ای خیلی بهتر هستند و من از آن‌ها استفاده می‌کنم اما برای بلندمدت سخت‌تر است.

* توئیتر در این مسیر کمک‌تان کرده یا مانع بوده است؟

کمک کرده. اساساً من از همه ابزارهای موجود استفاده می‌کنم چون به خاطر همان خبرنگار آزاد بودن، مجبورم چند هندوانه را همزمان بردارم. هم متن بنویسم، هم تصویر بگیرم، هم در شبکه‌هایم منتشر کنم و… طبعاً اگر روی یکی از آن‌ها کار می‌کردم نتیجه بهتری می‌گرفتم ولی شرایط طوری نیست که روی یکی تمرکز کنم چون هر کدام برایم اعتبار بخصوصی دارد و رفقای جدیدی به همراه می‌آورد.

من معمولاً وارد موضوعاتی می‌شوم که تصویر واضحی نسبت به آن وجود نداشته باشد یعنی موضوعاتی که تشخیص در آن‌ها سخت است و درآوردن اصل روایت و روایت واقعی پیچیدگی داشته باشد. وقتی چنین سوژه‌ای را انتخاب می‌کنم سعی می‌کنم تمام روایت‌های موجود از آن را بشنوم؛ از روایت رسمی گرفته تا غیر رسمی، روایت غالب تا مغلوب و هر روایت موجود دیگر مثلاً برای این که بتوانم کارت خبرنگاری برای اکراین بگیرم باید مطالب رسانه‌های رسمی را برایشان می‌فرستادم چون فقط خبرنگارهای رسمی را می‌پذیرفتند و نه فریلنسرها را؛ از این جهت مهم بود که قبلاً در رسانه‌های رسمی کار کرده باشم. گاهی هم شبکه‌های اجتماعی کارم را پیش می‌برند. مثلاً یک مدیری دنبال‌کننده من در این شبکه‌ها باشد و به اعتبار مطالبم در آن‌ها کارم را راه بیندازد. یا مدیری از ترس شبکه اجتماعی من، کاری را انجام ندهد. یعنی گاهی مصونیت‌ساز است و گاهی راه‌بازکن.

* تا به حال فکر کرده‌اید که با همین شکل و شمایلی که خودتان از رسانه می‌پسندید یک رسانه تأسیس کنید؟

رسانه زدن سخت است از بروکراسی گرفته تا انبوه چیزهایی که نیاز دارد. به همین خاطر همین مدل غیررسمی برای من خیلی راحت‌تر است. تلاشم هم این است که همین راه را برای خودم تقویت کنم. این را هم بگویم من با خیلی از سردبیران رسانه‌های رسمی رفیقم اما اغلب‌شان حوصله این کارها را هم ندارند و همین مدلی که هست دارند پیش می‌برند. احساس نمی‌کنند که نیاز است موضوعات را دقیق‌تر و اثرگذارتر بررسی کنند.

* تا به حال با این معضل از سمت مخاطب برخورد کرده‌اید که تردید کنند که وقتی از طرف رسانه رسمی به میدان نمی‌روید پس لابد نهاد قدرتمندتری پشت‌تان است؟

این را همیشه می‌گویند. برای مخاطب سوال است. معمولاً جواب نمی‌دهم چون بسیاری از کسانی که می‌پرسند دنبال جواب نیستند و آن‌هایی هم که هستند توضیح من چندان برایشان قانع‌کننده نیست. من سعی می‌کنم کارم را بکنم و نمی‌توانم برایشان توضیح دهم. خبرنگاری ابعاد مختلفی دارد. یک بعد آن اعتبار است یک بعدش پشتیبانی یک بعدش کانال‌هایی است که خبرنگار پیدا می‌کند. همه این‌ها می‌تواند یک خبرنگار را آن قدر قوی کند که نیازی به چیزی نداشته باشد. بنابراین برخلاف تصور مدیران رسانه‌ها، خبرنگاران می‌توانند آدم‌های قدرتمندی باشند و کارهایی بکنند و جاهایی بروند و ارتباط‌هایی بگیرند که آن‌ها نمی‌توانند. همه جا همین طور است. البته خبرنگار هم آدم است و گاهی وارد بازی‌هایی می‌شود.

* شما از طرف هیچ نهاد خاصی حمایت لجستیکی می‌شوید؟

منظور از حمایت چیست؟ در وقایعی مثل سیل و زلزله و درگیری معمولاً همه نهادهای مربوطه وارد می‌شوند و من هم در چنین موقعیت‌هایی حتماً سوار هلیکوپتر هلال احمر و ارتش می‌شوم، همه خبرنگاران دیگر هم می‌توانند این کار را بکنند و هیچ منعی ندارد. نامه گرفتن از استانداری و جاهای دیگر هم از ظرفیت‌هایی است که در دسترس همه است و اختصاص به من ندارد و من هم استفاده می‌کنم. خارج از این چارچوب‌ها نه من استفاده‌ای می‌کنم و نه کسی حمایتی می‌کند.

* منبع کسب درآمدتان همین خبرنگاری آزاد است؟

برای چنین کارهایی پولی داده نمی‌شود و منبع درآمد من الان مستندسازی است. مثلاً من برای یکی از روزنامه‌ها از افغانستان گزارش نوشتم و دریغ از یک هزارتومانی اما همان گزارش را یک مجله ایتالیایی از من خرید ۵۰۰ دلار! با خارجی‌ها کار کردن خوب است اما آن‌ها با ما کار نمی‌کنند. یعنی فقط در حوزه داخل ایران دوست دارند با خبرنگاران داخلی کار کنند که آن را هم من دوست ندارم که از اوضاع داخلی به رسانه خارجی گزارش بدهم. البته از افغانستان حاضرند از من گزارش بخرند و من به آن‌ها می‌فروشم اما داخل ایران را دوست ندارم برایشان گزارش کار کنم.

* فکر می‌کنید مشکلات رسانه‌های داخلی حل می‌شود؟ وضعیت فعلی رسانه‌ها را خطرناک می‌دانید یا معمولی؟

وضعیت رسانه‌ها الان خیلی خطرناک است. یکی دیگر از مشکلات ما هم ناشی از همین رسانه است ما نه ارتباطی با رسانه‌های دیگر کشورها داریم نه ارتباطی با نخبگان و فرهنگیان و دانشگاهیان که لااقل بگوییم که هستیم و چطور زندگی می‌کنیم و تصورات‌شان را از ایرانی‌ها را تغییر دهیم. ما همه زمین بازی تصویرسازی را سپرده‌ایم به رسانه‌های فارسی‌زبان خارجی و آن‌ها هرچیزی که بخواهند منتشر می‌کنند. صف مشکلات ما برای این تحریم‌ها مربوط به همین رسانه‌هاست چون رسانه عرضه ندارد تصویری از ما ارائه دهد که متفاوت و قابل دفاع باشد. شاید خبرنگارهای خارجی زیادی باشند که اگر با رسانه‌های ایرانی و ایرانی‌ها ارتباط بگیرند کاملاً تصویرشان عوض شود. به همین خاطر رسماً خودمان را از یک امکان بزرگ محروم کرده‌ایم. رسانه یک فرصت است. مثلاً ماجرای افغانستان هم برای ما یک فرصت بی‌نظیر بود تا رسانه‌ها و خبرنگارهایمان جهانی شوند. چون فقط ما فارسی زبان هستیم. هر خارجی که آن جا می‌رود نیاز دارد به یک مترجم اما من که می‌روم حتی تشخیص نمی‌دهند ایرانی هستم. من می‌توانستم خبرنگاری بشوم که از همان جا با جهان ارتباط بگیرم و منبع ارائه روایت از وقایع افغانستان باشم. اما وقتی رسانه داخل جایگاهش را از دست می‌دهد و تبدیل به روابط عمومی می‌شود مخاطب داخلی هم سر بزنگاه حرفت را گوش نمی‌دهد و جاهایی که نیاز داری تو را باور کند و از تو حمایت کند، پای کار نمی‌آید و اعتبار و اعتماد از دست می‌رود.

* به نظرتان درست می‌شود؟

این طور به نظر نمی‌رسد. چون مدیران آن‌ها به وجود چنین وضعیت خطرناکی باور ندارند و خوش‌خیال‌تر از این حرف‌ها هستند. البته خبرنگارهای غیررسمی و فریلنسرها هم دارند کارهایی انجام می‌دهد که می‌تواند روی کلیت فضا اثرگذار باشد. اما یک مشکلی هم در این بخش هست و آن این که برخی از این خبرنگارهای آزاد بدون این که خاک روزنامه‌نگاری حرفه‌ای را خورده باشند و این مسیر را درست بشناسند وارد می‌شوند و در بحران‌ها وارد می‌شوند و مستقیماً می‌خواهند هنوز قوره نشده مویز شوند. رسانه این جاها هم می‌توانست کمک کند که این فضا درست شکل بگیرد.

خبرنگار حرفه‌ای در یک بحران دچار استرس و تشویش نمی‌شود یا دیدن جنازه و خرابی، زمام امور را از دستش خارج نمی‌کند. اما فردی که فقط به اعتبار فالورهای اینستاگرامش به صحنه آمده و هدفش هم چیزی جز جذب فالور نیست طبیعتاً نمی‌تواند از پس این مسائل بر بیایدخبرنگار حرفه‌ای در یک بحران دچار استرس و تشویش نمی‌شود یا دیدن جنازه و خرابی، زمام امور را از دستش خارج نمی‌کند. اما فردی که فقط به اعتبار فالورهای اینستاگرامش به صحنه آمده و هدفش هم چیزی جز جذب فالور نیست طبیعتاً نمی‌تواند از پس این مسائل بر بیاید. همین می‌شود که تصاویر جنازه و صورت کودک مرده منتشر می‌شود چون آن‌ها قواعد را نمی‌دانند و اصولاً اخلاق حرفه‌ای هم برایشان اهمیتی ندارد.

* در سفرهای خارجی چه چیزی از فعالیت رسانه‌ها و خبرنگاران خارجی دیدید که به نظرتان جالب و آموختنی بود؟

بیشتر خبرنگاران آزاد خارجی که خانم هم هستند می‌آیند و درباره سوژه‌های کوچک، روایت منتشر می‌کنند مثلاً متمرکز روی یک سرباز یا روی کفش‌هایی که در یک اردوگاه مانده یا سوژه‌هایی از این دست. حجم بالایی روایت به سرعت منتشر می‌شود که خیره‌کننده است. این‌ها برایم جالب بود.

* پس در پوشش میدانی وقایع خارجی رقیب خیلی زیاد است

رقابت واقعاً سنگین است اما نشدنی نیست. خصوصاً که آن‌ها منابع مالی و حمایت‌های جدی میدانی دارند که مثلاً یک نفربر فقط خبرنگار را جابه‌جا می‌کند اما می‌شود تمهیداتی داشت که روایت تو دیده شود. مثلاً در اکراین ۸۰ درصد خبرنگاران در کی‌یف مستقر بودند و ۲۰ درصد بودند که خطر می‌کردند و به جاهای دیگر می‌رفتند. به همین خاطر اگر پشتیبانی و اعتماد باشد حضور خبرنگار در آن بخش‌ها که کمتر روایت می‌شود، می‌تواند مزیت و وجه ممیزه او باشد. به علاوه ما در هر صورت مخاطب خودمان را داریم که فارسی‌زبان است. در افغانستان من همین کار را کردم. به منطقه‌ای رفتم که حتی خود افغانستانی‌ها هم نمی‌رفتند به علت صعب‌العبور بودن و خطرات و همین اتفاق هم بود که باعث شد آن مجله ایتالیایی گزارشم را بخرد. از این منطقه فقط من و یک خبرنگار اشپیگل گزارش گرفتیم. بنابراین خبرنگاری، ایرانی و خارجی ندارد، اگر کار کنند دیده می‌شود.

لینک کوتاه : https://ertebatatoresaneha.ir/?p=97

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.