رسانه خودگردان نامتمرکز / با گسترش فناوریهای نوینی همچون بلاکچین، ساختارهای سنتی بسیاری از صنایع از بانکداری و بیمه گرفته تا حکمرانی و رسانه زیر سؤال رفتهاند؛ یکی از مهمترین مفاهیم زادهشده از بطن این تحول، «سازمان خودگردان نامتمرکز» یا DAO (Decentralized Autonomous Organization) است. مدلی که بدون نیاز به مدیریت متمرکز انسانی و با تکیه بر قراردادهای هوشمند و رأیگیری جمعی فعالیت میکند. در DAOها، تصمیمگیری، اجرا و حتی نظارت، نه توسط مدیران یا هیأتمدیره، بلکه مستقیماً توسط اعضای جامعه و در بستر بلاکچین انجام میشود.
در این یادداشت، میکوشیم از دل همین مفهوم بنیادین، نظریهای نو در عرصه رسانه پیشنهاد کنیم؛ نظریهای که آن را DAM (Decentralized Autonomous Media) یا «رسانه خودگردان نامتمرکز» مینامیم. اگر DAO موفق شده است ساختارهای حکمرانی در نهادهای عمومی و اقتصادی را بازتعریف کند، DAM نیز این ظرفیت را دارد که بنیانهای تولید محتوا، توزیع پیام و اعتمادسازی رسانهای را دگرگون سازد.
در ساختارDAM، رسانه دیگر سازمانی با سردبیران سلسلهمراتبی و مدیران پشتپرده نیست؛ بلکه شبکهای مشارکتمحور و توزیعشده است که در آن، تصمیمگیریها بر مبنای رأی و تعامل کاربران انجام میگیرد. در این مدل، مدیریت محتوا، سیاستگذاری، تخصیص منابع مالی، و حتی تأیید یا رد صحت اخبار، بهجای آنکه در اتاقهای بسته و بهدور از نظارت عمومی تصمیمگیری شود، در فضایی شفاف، باز و بر بستر فناوری بلاکچین پیش میرود. به بیان دیگر، DAM تنها یک رسانه دیجیتال نوین نیست؛ بلکه اکوسیستمی فناورانه، دموکراتیک و شفاف برای بازسازی اعتماد در عصری است که رسانهها با بحران اعتبار و مشروعیت مواجهاند.
یکی از مهمترین مزایای رسانههای DAM، کاهش چشمگیر فساد و رانتخواری در ساختارهای رسانهای است. در حالیکه رسانههای سنتی غالباً در معرض نفوذ صاحبان قدرت، سرمایهگذاران بزرگ یا گروههای سیاسی قرار دارند، ساختار نامتمرکز DAM اجازه نمیدهد تصمیمگیریهای کلان در خفا و به دور از نظارت عمومی صورت گیرد. تمامی تراکنشها، تصمیمات و آرای کاربران در بلاکچین ثبت میشود و برای همگان قابل مشاهده و بررسی است. این شفافیت رادیکال، زمینه را برای اعتمادپذیری بیشتر مخاطبان فراهم میسازد و جای مناسبات پشتپرده را به سازوکارهای قانونی، مشارکتی و پاسخگو میدهد.
از سوی دیگر، DAM با تکیه بر قراردادهای هوشمند، بسیاری از فرآیندهای اجرایی را بدون دخالت انسانی و با اتوماسیون کامل انجام میدهد. بهطور مثال، تخصیص پاداش به تولیدکننده محتوا، تصویب بودجه برای پروژههای رسانهای، یا حتی آغاز یک کمپین خبری میتواند بدون نیاز به فرآیندهای بوروکراتیک و صرفاً بر اساس رأی جمعی و اجرای خودکار کدها انجام گیرد. این سازوکار، هم بهرهوری را افزایش میدهد و هم از تأخیرهای مدیریتی جلوگیری میکند.
DAM همچنین بستری خلاقانه برای تولید مشارکتی محتوا فراهم میکند. برخلاف ساختارهای سنتی که مسیر انتشار پیام از دروازهبانان سردبیری عبور میکند، در رسانههای خودگردان نامتمرکز، هر کاربر میتواند نقش پیشنهاددهنده، تولیدکننده یا حتی ناظر کیفی داشته باشد. این مشارکت فعال، موجب تقویت احساس تعلق کاربران، افزایش تنوع محتوا و تقویت سازوکارهای همآفرینی در فضای رسانهای میشود.
از منظر فلسفه رسانه و سیر تاریخی نظریههای ارتباطی، DAM را میتوان گام بعدی در تکامل مدلهای رسانهای دانست. رسانههای قرن بیستم عمدتاً با الگوی «دروازهبانی» و پخش یکسویه پیام تعریف میشدند. با گسترش شبکههای اجتماعی، الگوی تعاملی جایگزین شد. اکنون DAM، نهتنها تعامل بلکه «حاکمیت مشارکتی» را در ساختار رسانه نهادینه میکند. در این الگو، مخاطب نه صرفاً گیرنده یا تولیدکننده، بلکه تصمیمگیرنده و مالک بخشی از رسانه است؛ جایگاهی که در هیچیک از الگوهای پیشین چنین گستردگیای نداشته است.
از منظر نظری، میتوان DAM را در چارچوب نظریههای رسانه شهروندی (Rodriguez, 2001)،فرهنگ مشارکتی (Jenkins, 2006)و حاکمیت شبکهای (Castells, 2009) تحلیل کرد. هنری جنکینز از مخاطب بهعنوان بازیگر فرهنگی فعال نام میبرد، و دلفینا رودریگز بر مشارکت غیرمتمرکز در تولید روایتهای جمعی تأکید دارد. در همین راستا، کارپنتر (۲۰۱۱) در نظریه دموکراسی رسانهای، الگوی تصمیمگیری جمعی را شرط تحقق «مشارکت اصیل» میداند؛ الگویی که در DAM بهصورت فنی و ساختاری قابل اجرا شده است.
البته باید توجه داشت که ساختار DAM نیز با چالشهایی روبهرو است. تجربه شکست پروژه DAO در سال ۲۰۱۶ نشان داد که آسیبپذیریهای فنی در قراردادهای هوشمند میتواند منجر به هک و از دست رفتن منابع شود. همچنین تمرکز توکنها در دست عدهای خاص ممکن است تعادل قدرت را برهم زده و تصمیمگیریها را از مسیر عدالت جمعی منحرف کند. علاوه بر آن، نبود چارچوبهای حقوقی مشخص در بسیاری از کشورها، پذیرش و توسعه DAM را با محدودیتهای قانونی و اجرایی مواجه میسازد.
در ایران نیز، فقدان قوانین مرتبط با DAOها و نبود درک نهادی از امکان رسانههای مبتنی بر بلاکچین، توسعه DAM را با موانعی اساسی مواجه خواهد کرد. با این حال، در صورت تدوین آییننامههای حمایتی، شفافسازی نظام رگولاتوری، و پذیرش مالکیت جمعی، DAM میتواند به ابزاری برای رفع بحرانهای رسانهای کشور بدل شود؛ بحرانی که امروز با سانسور گسترده، تمرکزگرایی رسانهای، و بیاعتمادی عمومی به نهادهای اطلاعرسانی شناخته میشود. از منظر عملی، اجرای DAM در ایران میتواند با موضوعات غیرسیاسی آغاز شود؛ مانند رسانههای تخصصی حوزه شهری، کشاورزی یا نوآوری و با الگوی گامبهگام از طراحی توکن رأیگیری و تعیین سازوکارهای تخصیص منابع، تا ثبت فرآیندها در زنجیرههایی چون Arweave و IPFS پیش برود.
نمونههایی از پیادهسازی ابتدایی مدل DAM در جهان نیز وجود دارند. پلتفرم Mirror.xyz یکی از نخستین رسانههای غیرمتمرکز بر بستر بلاکچین است که به نویسندگان این امکان را میدهد تا با انتشار مطالب خود، بهصورت مستقیم از خوانندگان پاداش دریافت کنند و در سیاستهای پلتفرم نقشآفرینی کنند. در Lens Protocol نیز کاربران، دادههای شخصی خود را در قالب پروفایلهای غیرمتمرکز در اختیار دارند و مالکیت آنها محفوظ میماند. GM.xyz با محور گفتوگوهای DAOمحور، امکان ایجاد انجمنهای گفتگو با رأیگیری داخلی را فراهم کرده و در Paragraph.xyz، نشریات میتوانند محتوای خود را در قالب NFT منتشر کرده و اشتراکگذاری و درآمدزایی غیرمتمرکز داشته باشند.
علاوه بر تجربههای کاربردی، تحقیقات علمی نیز بهتدریج به شناسایی ظرفیتهای DAM پرداختهاند. برای نمونه، Trujillo، Pérez و Hasan (2022) در مقالهای با عنوان ” DAOها بهمثابه ساختارهای جدید حکمرانی رسانهای” تأکید کردهاند که قراردادهای هوشمند در DAOها میتوانند به ایجاد ساختارهای سردبیری غیرشخصی، شفاف و مشارکتی منجر شوند. همچنین De Filippi و Wright (2018) در اثر مهم خود «بلاکچین و قانون: حکمرانی با کد» استدلال میکنند که DAOها میتوانند جایگزین نظامهای ناکارآمد نظارت سنتی شوند و با شفافیت کامل، اعتماد عمومی را بازیابی کنند.
با وجود این چالشها، روند رشد رسانههای DAO و شکلگیری نمونههای جهانی DAM نشان میدهد که آینده رسانههای غیرمتمرکز در حال شکلگیری است. این رسانهها میتوانند جایگزینی واقعی برای نهادهای رسانهای سنتی باشند که سالها با بحران اعتماد، سانسور، انحصار مالکیت و شفافیت ناکافی دستوپنجه نرم کردهاند.
در نهایت، نظریه DAM تلاشی است برای بازتعریف ریشهای رسانه در قرن ۲۱؛ رسانهای که دیگر نهتنها ابزاری برای روایت، بلکه ساختاری برای اعتمادسازی، عدالت اطلاعاتی، و بازتوزیع قدرت روایی در میان مردم است. رسانههای DAM میتوانند آغازگر نسلی از رسانهها باشند که نهفقط ابزار خبررسانی، بلکه نهادهایی برای تمرین دموکراسی، شفافیت و خِرد جمعی هستند. اگر DAOها نظامهای حکمرانی را متحول کردهاند، DAM میتواند آینده حکمرانی در جهان روایت و اطلاعات را رقم بزند؛ آیندهای که در آن، مردم نه مخاطب رسانه، بلکه خودِ رسانه خواهند بود.
میلاد زارعی / پژوهشگر ارتباطات و رسانه ها