یک تماس کوتاه با خانواده، گفتوگویی ساده با دوستی قدیمی، یا حتی یک پیام پرمهر، میتواند در میان طوفان جنگ و بحران، چراغی باشد برای دلهایی که در تاریکی دستوپا میزنند. پژوهشهای مختلف در علوم اعصاب، روانشناسی و ارتباطات اجتماعی نشان دادهاند که پیوند انسانی، فارغ از مرز و مسافت، نقش مهمی در حفظ سلامت روانی و تقویت تابآوری در شرایط بحرانی ایفا میکند.
در بحرانهایی چون جنگ، انسانها نهتنها با تهدیدهای فیزیکی روبهرو هستند، بلکه درگیر اضطراب، انزوا، دلتنگی و بحران معنا نیز میشوند. مطالعات نشان دادهاند که در چنین شرایطی، حتی یک ارتباط عاطفی کوچک و ساده میتواند اثر قابلتوجهی بر کاهش استرس داشته باشد. بهویژه تماس صوتی با عزیزان، برخلاف پیامهای متنی، واکنشهای عصبی مثبتی را در بدن فعال میکند؛ از جمله ترشح هورمونهایی مانند اکسیتوسین که باعث احساس امنیت و آرامش میشوند. در واقع، حتی شنیدن صدای مادر یا پدر، میتواند به اندازه حضور فیزیکی آنها آرامبخش باشد.
ارتباط منظم با خانواده برای افرادی که در خطوط مقدم هستند یا در شرایط جنگی زندگی میکنند، نقش حیاتی دارد. این تماسها، هرچند کوتاه و محدود، احساس زنده بودن، دیدهشدن و تعلق را در فرد تقویت میکند. همانطور که خانوادهها هم با دریافت خبری از عزیزانشان، از اضطراب و بلاتکلیفی فاصله میگیرند و به نوعی تعادل روانی بازمیگردند. در بسیاری از ارتشهای جهان، ارتباط منظم میان نیروهای نظامی و خانواده، بخشی جداییناپذیر از حمایتهای روانی است.
یکی از نمونههای موفق جهانی، برنامه FOCUS است؛ این برنامه با آموزش مهارتهای گفتوگو، گوشدادن فعال و بیان احساسات، توانسته است به خانوادهها کمک کند تا بهتر با فشارهای روانی ناشی از حضور یکی از اعضا در میدان جنگ و بحران کنار بیایند. شرکتکنندگان در این برنامه کاهش چشمگیری در میزان اضطراب و افسردگی تجربه کردهاند؛ شواهدی که بار دیگر اهمیت کیفیت ارتباطات انسانی را در شرایط سخت تأیید میکند.
در بحرانهایی مانند جنگ، روابط عمومی تنها وظیفه اطلاعرسانی ندارد، بلکه نقشی حیاتی در حفظ انسجام روانی و همبستگی سازمانی ایفا میکند. روابط عمومی نهادها و سازمانها میتوانند با طراحی و تسهیل فضاهایی برای گفتوگوی درونسازمانی، از بروز سردی و گسست میان کارکنان جلوگیری کنند. ایجاد محتوای داخلی همدلانه، انتشار پیامهای آرامشبخش از سوی مدیران، و راهاندازی جلسات شنیدن فعال با حضور اعضای تیم، بخشی از وظایف روابط عمومی انسانیمحور در شرایط بحرانی است. «روابط عمومی همدل»، میتواند نقشی کلیدی در تابآوری روانی سازمانها ایفا کند؛ سازمانهایی که با یک پیام درست میتوانند امنیت روانی صدها کارمند و خانوادههای آنان را تضمین کنند.
نکته مهمی که در مطالعات علوم ارتباطات به آن پرداخته میشود، «اشتراک اجتماعی احساسات» است. انسانها پس از تجربه رویدادهای احساسی یا بحرانهای شدید، نیاز دارند درباره آنچه رخ داده، با دیگران حرف بزنند. این گفتوگوها، علاوه بر کاهش بار روانی، به شکلگیری معنا و تفسیر مشترک از بحران کمک میکند. وقتی کسی بتواند احساسات خود را با دیگری در میان بگذارد و درک شود، نهتنها آرامتر میشود، بلکه پیوند عاطفیاش با آن فرد نیز تقویت خواهد شد.
در کنار این، نظریهای در حوزه روانشناسی ارتباطات وجود دارد بهنام «مقابله اجتماعی مشترک». بر اساس این نظریه، زمانی که افراد یک بحران را مسئلهای جمعی تلقی میکنند، نهتنها احساس تنهاییشان کمتر میشود، بلکه برای حل بحران انگیزه و انرژی بیشتری پیدا میکنند. این رویکرد بهویژه در خانوادهها یا گروههای دوستی بسیار مؤثر است؛ وقتی والدین و فرزندان با هم درباره شرایط بحرانی صحبت میکنند و راهحلها را با هم میسنجند، احتمال فروپاشی روانی بهشدت کاهش مییابد.
یافتههای علوم اعصاب نیز مهر تأییدی بر این مفاهیم روانشناختی است. مطالعات تصویربرداری مغز نشان دادهاند که شنیدن صدای فردی که به او وابستگی عاطفی داریم، بخشهایی از مغز را فعال میکند که مرتبط با احساس دلبستگی، امنیت و اطمینان است. این واکنشها تنها در حضور فیزیکی ایجاد نمیشوند؛ حتی یک تماس تلفنی هم میتواند مغز را متقاعد کند که “تو تنها نیستی”.
مطبوعات محلی، روزنامههای منطقهای و انجمنهای رسانه، در روزهای بحران، میتوانند به بازیگران کلیدی بازسازی روانی جامعه تبدیل شوند. تولید محتوایی که فراتر از خبر رسمی و خشک باشد، پرداختن به روایتهای انسانی از امید، همدلی و شجاعت، و برجستهسازی نقش آدمهای معمولی در نجات و حمایت از یکدیگر، همه راههایی برای ساختن نوعی روزنامهنگاری «انسانمحور» در بحران است. تجربه نشان داده که رسانههای محلی میتوانند حلقه واسط مؤثری میان افکار عمومی و نهادهای حمایتی باشند؛ آنهم در زمانی که شهروندان بیش از هر چیز به شنیدهشدن، درکشدن و دیدن شدن نیاز دارند.
در مقیاس اجتماعی، تجربههای جهانی نیز به ما نشان دادهاند که ارتباط انسانی در شرایط سخت چقدر میتواند اثرگذار باشد. در رواندا، پس از نسلکشی هولناک سال ۱۹۹۴، برنامههایی مانند جلسات گفتوگو و داوری اجتماعی، بستر بازسازی اعتماد جمعی و التیام روانی را فراهم کردند. در ژاپن نیز، پس از زلزله و سونامی ۲۰۱۱، نمونهای جالب و انسانی از این نوع ارتباط شکل گرفت: تلفنی بدون سیم به نام «بادفون» ساخته شد که مردم در آن میتوانستند با عزیزان ازدسترفتهشان صحبت کنند. این تلفن بعدها به نمادی از آرامش روانی و بازیابی احساسات در یک جامعه داغدیده تبدیل شد.
رسانهها باید بهجای تمرکز صرف بر تصاویر ترسناک یا خبرهای هشداردهنده، محتوایی تولید کنند که حامل پیامهای همدلی، امید و انساندوستی باشد. پویشهایی با شعارهایی مانند «تو تنها نیستی» یا «من کنارت هستم» میتوانند حس جمعیِ آرامش و مراقبت را تقویت کنند.
بر همین اساس، پیشنهاد میشود که: افراد، حتی در سادهترین شکل ممکن، ارتباطهای روزانه خود را حفظ کنند. یک تماس کوتاه، یک پیام، یا حتی یک وویس ساده، میتواند برای فرد مقابل معنا و امید بزرگی داشته باشد. خانوادهها، بهویژه خانوادههای درگیر با جنگ، یاد بگیرند چگونه احساساتشان را بهصورت محترمانه و صادقانه بیان کنند. آموزش مهارتهای گفتوگو در این زمینه حیاتی است. والدین برای کودکان محیطی فراهم کنند که در آن فرزند بتواند احساسات خود را بدون ترس از قضاوت یا سرزنش بیان کند. شنیدن فعال، کلید اصلی این فرایند است.
تجربه تاریخی و علمی به ما آموخته است که انسان، بیش از هر زمان دیگری در دوران جنگ و بحران، به تماس انسانی نیاز دارد. تماس، نه صرفاً به معنای گفتوگو، بلکه به معنای دیدهشدن، شنیدهشدن و باور داشتن به حضور کسی که با تو همراه است. در تاریکی جنگ، شاید همین تماسهای ساده بتوانند روشنایی لازم برای عبور از بحران را فراهم کنند.
میلاد زارعی / پژوهشگر ارتباطات و رسانه ها