خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ صادق وفایی: کتاب «اخبار» آلن دوباتن موضوعات و بحثهای مختلفی را در بر میگیرد که اخبار منفی و سیاه، اخبار خارجی، چگونگی و هدف تولید خبرهای کمپانیهای خبری، در راس قراردادن پول در کارهای آنها و … ازجمله مسائلی هستند که در اینکتاب با رویکرد پدیدارشناسانه به آنها پرداخته شده است. اما یکی از موضوعات دیگری که دوباتن در کتابش به آنها پرداخته، مساله فرهنگ شهرتطلبی و حیات سلبریتیها در رسانههاست.
در قسمت اول پرونده کوچکی که برای بررسی اینکتاب باز کردیم، موضوعاتی را که در بالا مطرح کردیم، در کتاب «اخبار» بررسی کردیم. اما در بخش دوم قصد داریم محور دوم یعنی فرهنگ شهرتطلبی و سلبریتیها را در اینکتاب مرور کنیم؛ البته بهصورت مختصر و مفید و چکیده.
قسمت اول پرونده بررسی کتاب «اخبار» چندروز پیش منتشر شد که در پیوند زیر قابل دسترسی و مطالعه است:
* «چرا سازمانهای خبری اینهمه دنبال سیاهیها هستند؟/ دین بهتر است یا رسانه؟»
در ادامه مشروح قسمت دوم اینمطلب را میخوانیم؛
یکی از نکات جالبی که دوباتن در کتاب «اخبار» مطرح میکند، مربوط به تربیت رسانهای مردم جهان است. او میگوید ما از لحاظ فرهنگی طوری بار آمدهایم که تصور میکنیم امور جذاب از نظر انسانها را تنها باید در زندگی خصوصی افراد جستجو کنیم. اینفیلسوف سوییسی میگوید آدمهای موفق هم آدمهایی مثل دیگر آدمها هستند؛ نکتهای که عموما توسط مخاطبان رسانهها و عموم مردم جامعه فراموش میشود. دوباتن میگوید نباید با شخصیتهای سرشناس بزرگ همانند ارواح جادویی رفتار کنیم که در مقابلشان فقط میتوان به شکلی منفعل ابراز شگفتی کرد یا دزدانه در زندگیشان سرک کشید. آنها انسانهایی عادی هستند که از طریق سختکوشی و تفکر هدفمند به موفقیتهایی خارقالعاده دست یافتهاند.
کسانی که تقصیر ایجاد فرهنگ شهرت را به گردن عدهای جوان ناباب میاندازند اصل مطلب را درک نکردهاند. علت اصلی فرهنگ شهرت خودشیفتگی سطحی نیست، بلکه کمبود محبت است. جامعهای که همه در آن به دنبال کسب شهرتاند نیز، به دلایل مختلف و عمدتا سیاسی، جایی است که فرد با عادی بودن نمیتواند به احترام لازم برای ایجاد حرمت نفس در خود دست پیدا کندالبته باید توجه داشت که در اینبحث تفاوت محتوایی ظریفی مطرح است و آن تمایز بین شخصیت مشهور و شخصیت موفق است. دوباتن در کتاب «اخبار» فصلی با عنوان «اراده معطوف به شهرت» دارد که همانطور که مشخص است، یادآور بحث اراده زندگی یا اراده معطوف به حیات در فلسفه آرتور شوپنهاور فیلسوف آلمانی است.
بههرحال در فصل «اراده معطوف به شهرت»، دوباتن میگوید غیرعادیبودن یکی از تمایلاتی است که برای دیدهشدن در رسانهها وجود دارد. نتیجهگیریاش هم از اینپدیدهشناسی اجتماعی و رسانهای، این است که هرچه تعداد افرادی که مشمول لطف جامعه میشوند کمتر باشد، تمایل به عادی نبودن در افراد آن جامعه قویتر است. از این رو میتوان گفت کسانی که تقصیر ایجاد فرهنگ شهرت را به گردن عدهای جوان ناباب میاندازند اصل مطلب را درک نکردهاند. علت اصلی فرهنگ شهرت خودشیفتگی سطحی نیست، بلکه کمبود محبت است. جامعهای که همه در آن به دنبال کسب شهرتاند نیز، به دلایل مختلف و عمدتا سیاسی، جایی است که فرد با عادی بودن نمیتواند به احترام لازم برای ایجاد حرمت نفس در خود دست پیدا کند.
دوباتن مینویسد: «متاسفانه دستیابی به شهرت به ندرت احساسی را که نادیده گرفته شدن در دوران کودکی در او ایجاد کرده اصلاح میکند، چون خواسته واقعی فرد کسب توجه دیگران از طریق دستاوردهایش (آواز خواندن، مجسمه ساختن، تجارت کردن و از این قبیل) نیست، بلکه دوست داشته شدن صرفا به خاطر خودش است.» (صفحه ۱۷۶)
نکته تربیتی و اجتماعی خوبی که دوباتن در اینباره تذکر میدهد و جا دارد درباره سلبریتیها مورد توجه قرار بگیرد، این است که ۱۰ سال برخورداری از توجه و عشق والدین، به فرد قدرت میدهد تا با ۵۰ سال نادیدهگرفتهشدن مقابله کند. ایننویسنده معتقد است زندگی در دنیایی که شهرت به وسوسه ذهنی عدهای تبدیل شده، به معنای زندگی در دورانی مبتذل نیست، بلکه به معنای فقدان عشق و محبت است. همچنین میگوید اینروزها «شهرت به ابزاری برای رسیدن به هدف، و مستقیمترین مسیر برای دستیابی به احترامی تبدیل شده که میتوان آن را از طریقی متفاوت و کمترشناختهشده نیز به دست آورد: از طریق محبت، نه جلد مجلات.» (صفحه ۱۷۸)
بد نیست تذکر دیگر آلن دوباتن را هم درباره مساله شهرتطلبی آدمها مرور کنیم که روی صحبتش با رسانهها و مدیران و مسئولان فرهنگی است. اینتذکر، سانسور را بیفایده میداند و همدردی را بهعنوان راه چاره معرفی میکند. نویسنده کتاب «تسلیبخشیهای فلسفه» میگوید اگر در پی کاهش عطش شهرت در مردم هستیم، تقبیح یا سانسور اخبار شخصیتهای سرشناس بیفایده است. باید به دنبال راههایی برای ترویج مهربانی، شکیبایی و همدردی باشیم، به خصوص با جوانان.