زهرا کرملو / پژوهشگر مطالعات هواداران و سلبریتیها / امروزه ما در جهانی زندگی میکنیم که در آن افراد مشهور و سلبریتیها نقش برجسته و مهمی در زندگی مردم جامعه دارند، به گونهای که افراد مشهور به بخش اصلی و پررنگ زندگی افراد تبدیل شدهاند. این تاثیر با ظهور رسانه و شبکههای اجتماعی بیشتر نیز شده است. افراد با استفاده از شبکههای اجتماعی و تماشای هر روزه و دسترسی راحت به سلبریتیهای مورد علاقه خود، دائما در حال رصد کردن و دنبال کردن اتفاقات پیرامون آنها هستند.《فرهنگ افراد مشهور روز به روز در حال گسترش است. در واقع فرهنگ مشهوریت اهمیت بسیاری یافته است و مردم در فرهنگهایی زندگی میکنند که بسیار متاثر از افراد مشهور هستند. هافمن و همکاران بیان میکند، افراد مشهور اشخاصی هستند که نگرشهاو افکار آنها به وسیله بخشی از اعضای جامعه تقلید میشود. گسترش فرهنگ افراد مشهور به عنوان یک معضل و چالش نوظهور در رسانههای خبری قرن ۲۱ تبدیل شده است. اخبار مربوط به افراد مشهور از مجلات کثیرالانتشار گرفته تا برنامههای تلوزیونی و روزنامههای آنلاین، توانایی خود را در جلب توجه و هدایت رفتار به اثبات رساندهاند.بعضی افراد روابط یک طرفه هذیانی را با افراد مشهور مورد علاقهشان تشکیل میدهند که وسواس و تفکر افراطی در رابطه با افراد مشهور را در پی دارد. به بیانی دیگر، پرستش افراد مشهور مورد علاقه شناخته میگردد که پیوستاری از تحسین عادی تا شیفتگی وسواسگونه مشخص میگردد که میتواند با سطوح مختلف ناکارآمدی مرتبط باشد》 (شباهنگ & بشارت, ۱۳۹۸).
بهگفتۀ مککاتچون و دیگران (۲۰۰۳) تمایل یا حتی علاقۀ شدید به افراد مشهور بهعنوان بُت یا الگوی نقشی یک «بخش عادی از شکلگیری هویت در کودکی و بلوغ است». این فرمی از تعامل پیرااجتماعی است. ما احتمالاً با شخصیتهای کارتونی یا شخصیتهای تخیلی که بازیگران نقش آنها را بازی میکنند، اما نه خود بازیگران، همذاتپنداری کنیم؛ اما ممکن است ستارگان راک، ستارگان سینما و بسیاری از دیگر انواع مشاهیری که ما را جذب میکنند، پرستش کنیم. وقتی این تمایل تا بزرگسالی ادامه پیدا میکند، به یک وضعیتِ بهلحاظ روانشناختی ناهنجار بدل میشود که احتمالاً به بیخیالی پرستشگر در قبال وظایف روزانه خواهد انجامید. ممکن است شخص مؤمن به فرد مشهور در مورد مفهومسازی رابطهاش با آن فرد یا افراد مشهور دیگر دچار توهم شود. یا حتی ممکن است چیزی که پژوهشگران به آن «اعتیاد به چهرههای مشهور» میگویند برای او رخ دهد. (کشمور, ۱۳۹۶).
هدف از مطالعه حاضر، پرداختن به مسئله رابطه پیرا اجتماعی و تاثیر سلبریتیها بر هواداران خود، با توجه به رابطه پیرا اجتماعی میباشد.
بخش اصلی
سلبریتیها اغلب به دلیل شهرت و شناخت عمومی که توسط مردم یک جامعه به دست میآورند به عنوان سلبریتی شناخته میشوند. این شهرت ممکن است به دلیل استعداد خاص در یک حوزه مانند بازیگری، خوانندگی، و یا هنرهای مختلف میباشد. رسانهها وشبکههای اجتماعی نقش مهمی در شناخته شدن سلبریتیها ایفا میکنند، زیرا این ابزارها به آنها امکان میدهند تا با مخاطبان خود در ارتباط باشند و دیده شوند.تبلیغات، رسانهها و شبکههای اجتماعی نقش مهمی در شهرت سلبریتیها ایفا میکنند. مردم با استفاده از رسانهها و افزایش دسترسی عمومی به زندگی و فعالیتهای افراد مشهور، باعث مشهورتر شدن آنها میشوند. مردم به دنیای سلبریتیها و زندگی آنها علاقهمند هستند و از طریق پیگیری اخبار و فعالیتهای آنها، احساس ارتباط و همدردی با آنها تجربه میکنند. برخی سلبریتیها به دلیل شهرت و موفقیتهایشان در حوزههای مختلف، به عنوان نمادهای موفقیت و الگوهای الهامبخش برای دیگران شناخته میشوند.
افراد بسیاری به دلیل شهرت و استعدادی که سلبریتیها دارند به آنها علاقه نشان داده و بیشاز حد شیفته آنها میشوند.این شیفتگی میتواند به دلیل ظاهر زیبای فرد، شخصیت او و یا سبک زندگیاش باشد. همانطور که رسانهها در شناساندن سلبریتی به مردم کمک کننده است، در بیشتر کردن علاقه و شیفتگی مردم جامعه به سلبریتیها نیز نقش مهمی را ایفا میکند. مردم با استفاده از شبکههای اجتماعی این امکان را دارند تا اخبار و اطلاعات مربوط به سلبریتی مورد علاقه خود را دنبال کنند، از اتفاقات روز او مطلع شوند. همچنین ممکن است از طریق بستر هایی مانند اینستاگرام، تعاملات مستقیم با سلبریتی مورد علاقه خود داشته باشند و این میتواند شیفتگی مردم را نسبت به این افراد تقویت نماید. افراد ممکن است سلبریتیهارا به عنوان الگوی خود در نظر بگیرند و به دنبال الهام گرفتن از سبک زندگی، روشهای کاری و حرفهای این افراد باشند. مردمی که سعی دارند به ظاهر زندگی سلبریتیها توجه کنند و آن را در زندگی خود تقلید نمایند. این علاقه و شیفتگی تا جایی ادامه پیدا میکند که هوادار تمام زندگی خود را وابسته به سلبریتی میداند و حس میکند که ارتباط نزدیک و مهمی بین او و آن فرد برقرار شده است اما این رابطه، یک رابطه یک طرف و صرفا از طرف هوادار صورت میگیرد و فرد مشهور از احساس شیفتگی هوادار خود بیخبر است و او را صرفا یک طرفدار به شمار میآید. این نوع رابطه، رابطه پیرا اجتماعی نامیده میشود.
《مفهوم اندرکنش پیرا اجتماعی با سلبریتیها در طی مصرف رسانهای، برای نخستین بار به وسیله رابرت مرتون در دهه۱۹۴۰ در مطالعه روی کیت اسمیت، خواننده معروف آمریکایی، مفهومسازی شد. دولت آمریکا اسمیت را برای مجریگری کارزار رادیویی فروش اوراق قرضه جنگ در سال۱۹۴۳ استخدام کرد. کارزار نفسگیر و ۱۸ساعته حماسی رادیویی او ۳۹میلیون دلار درآمد اوراق قرضه جنگ را نصیب دولت کرد که در آن زمان کار بزرگی محسوب میشد. مرتون موفقیت کارزار جمعآوری پول را به درگیری قویای مرتبط دانست که مخاطب رادیو با اسمیت به دلیل شخصیت پویا و جذابیت وطن پرستانه و مشهورش داشت. این یکی از نخستین مطالعات برای نشان دادن قدرت جذابیت سلبریتیها در ترکیب ارزش وطنپرستی است که اثری همافزا میسازدکه الویس پریسلی نیز بعدها در طول دوران خیز برداری به سوی شهرت از آن سود برد. سود و راجرز(۲۰۰۰) با نگاهی دوباره به مطالعه مرتون، دریافتند آنچه که مرتون مشاهده کرده بود درجه بالایی از اندرکنش پیرا اجتماعی مخاطب با اسمیت بود (براوون، ۱۴۰۱) که در سالهای بعد توجه پژوهشگران بیشتری را به خود جلب کرد》(شاه قاسمی, ۱۴۰۲).
《 به این دلیل به این روابط پیرا اجتماعی میگفتند که 《پیرا》 به معنی غیر است؛ مثل پیراهنجاری که به معنی غیر هنجاری است. به این علاقه ممکن است تنها به اندازه یک پرتو از لوله اشعه کاتدی و روشن و خاموش شدن لامپهای کوچک در صفحه تلوزیون قدرت داشت؛ اما به عنوان امری واقعی و معنادار تجربه میشد.مصرفکنندگان واقعا احساس میکردند که کسانی را میشناختند که هرگز ندیده بودند و احتمالا هرگز هم از نزدیک نمیدیدند و درباره زندگیشان هیچ نمیدانستند. بنابراین هیچ اندرکنش واقعیای در کار نیست: این یک رابطه یک سویه است؛ اما باعث نمیشود مصرفکننده احساس نکند که یک اندرکنش ناب وجود دارد. از این جهت، اصطلاح پیرا اجتماعی اصطلاحی جالب است که شیوه تفکر و احساس ما در خصوص مردمی را توصیف میکند که آنها را نمیشناسیم و ِآنها هم ما را نمیشناسند؛ اما گاهی به صورت ناخودآگاه و غیرعمد ما را به انجام عملی وامیدارند که گاهی این عمل خطاپذیر و غیرمنطقی است》 (شاه قاسمی, ۱۴۰۲).
رابطه پیرا اجتماعی به عنوان واکنشی از سوی هواداران یک فرد مشهور و سلبریتی، به این صورت است که در آن، هوادار خود را به عنوان یک فرد صمیمی، دوست و فردی بسیار نزدیک با سلبریتی میداند. این احساس نزدیکی هنگامی بیشتر میشود که فرد مشهور با استفاده از یک رسانه، برای مثال از طریق بستر اینستاگرام، از لحظات خصوصی خود فیلم و عکس تهیه کرده و در این بستر منتشر نماید تا مخاطبانش نیز شاهد آن لحظه باشند، در این هنگام، هوادار نیز خود را بسیار نزدیک و همراه آن شخصیت میداند و حس میکند بسیار به او نزدیک است که میتواند تجربیات سلبریتی خود را ببیند و خود را در آن لحظات، چه غم و چه شادی، شریک بداند.
نظریه پرداران سه مفهوم را در رابطه پیرااجتماعی ذکر نمودهاند:
《 تجربه تعامل پیرااجتماعی، تعامل فرا اجتماعی و گسستگی فرااجتماعی》
《تجربه تعامل پیرااجتماعی را به صورت یک تجربه وهمی ناشی از موقعیت مشاهده تعریف مینمایند. بر طبق نظر آنها، تجربه تعامل فرا اجتماعی مخاطبین یک تقابل با مجری تلوزیون است که با احساس آگاهی دوطرفه، توجه و تطابق مشخص میگردد.هارتمن و گلدهورن(۲۰۱۱) اظهار میکنند، نشانههای خاصی که توسط مجری رسانه ارائه میگردد( مانند خیره شدن چشمی، نشانههای آدرسدهی بدنی) افزایش فعالیتهای ذهنخوانی را در مخاطبین به همراه دارد که به نوبه خود موجب تجربه پیرااجتماعی در مخاطب میگردو، بدین صورت که مخاطب خود را به صورت مستقیم در یک تعامل اجتماعی معمول احساس میکند》 (شباهنگ & همکاران, مقایسه اعتبار منبع و گسستگی فرا اجتماعی در سطوح بالا و پایین تعامل فرا اجتماعی نوجوانان با افراد مشهور, ۱۴۰۰).
《رابین، پرس و پول (۱۹۸۵) بیان میکنند که انواع مختلفی از درآمیختگی اجتماعی شامل تعامل، هویت یابی و هویتیابی بلند مدت با شخصیتهای تلوزیونی وجود دارد. رابین، پرس و پول(۱۹۸۵)، تعامل پیرااجتماعی را به شکل گستردهتری و به صورت درآمیختگی بینفردی مخاطب رسانه با شخصیت رسانه شامل جستجوی راهنمایی از جانب شخصیت رسانهای، در نظر گرفتن شخصیت رسانهای به عنوان دوست، تصور بخشی از دنیای اجتماعی برنامه مورد علاقه بودن و تمایل به ملاقات با مجریان رسانهای تعریف مینمایند》 (شباهنگ & بشارت, ۱۳۹۸).
《گسستگی پیرااجتماعی مفهوم دیگری است که در پیشینه مطالعاتی پدیده پیرااجتماعی به چشم میخورد. مبنای اصلی این مفهوم بر این موضوع استوار است که با توجه به شباهتهای پیوستگیهای فرااجتماعی واجتماعی به هم، گسستگی در تعاملات فرا اجتماعی نیز همچون قطع ارتباطات اجتماعی میتواند واکنشهای هیجانی و رفتاری همراه با گسستگی را به همراه داشته باشد. کوهن(۲۰۰۳) مفهوم گسستگی فرااجتماعی را به منظور توضیح قطع پیوستگی فرااجتماعی مطرح کرد که دربرگیرنده هیجانات پس از گسستگی و رفتارهای پس از گسستگی است. ایال و کوهن اذعان میکند واکنشهای هیجانی و رفتاری به گسستگی فرااجتماعی، شبیه به رفتارها و هیجانات مربوط به قطع پیوستگی با دوستان صمیمی در ارتباطات اجتماعی است》 (شباهنگ & همکاران, مقایسه اعتبار منبع و گسستگی فرا اجتماعی در سطوح بالا و پایین تعامل فرا اجتماعی نوجوانان با افراد مشهور, ۱۴۰۰).
《 باند و کالورت (۲۰۱۴)نیز مطرح میکنند که گسستگیهای فرااجتماعی میتوانند با همان دلایل قطع ارتباطات چهره به چهره رخ دهند. نتایج مطالعه کوهن(۲۰۰۴) نشان میدهد شدت درآمیختگی پیرااجتماعی میتواند عاملی مهم در شدت گسستگی پیرااجتماعی و واکنشهای همراه با آن باشد》 (شباهنگ & همکاران, مقایسه اعتبار منبع و گسستگی فرا اجتماعی در سطوح بالا و پایین تعامل فرا اجتماعی نوجوانان با افراد مشهور, ۱۴۰۰).
نتیجه گیری
با توجه به رابطه پیرا اجتماعی و وابستگی افراد به سلبریتی مورد علاقه خود، و با در نظر گرفتن گسستگی اجتماعی که در بالا به آن اشاره کردیم، میتوان رابطه هواداران با سلبریتیهای مشهوری مانند رضا گلزار را بررسی کرد.
بسیاری از هواداران سفت و سخت این بازیگر، زندگی خود را گره خورده به بودن این فرد میدانند و حتی اغلب ادعا دارند که بدون وی نمیتوانند به زندگی خود ادامه دهند. این رابطه پیرا اجتماعی که بین این بازیگر (که شهرتش اغلب به دلیل مهارتهای غیر رسانهای است) و طرفدارانش وجود دارد هنگامی درهم شکست و به گسستگی اجتماعی تبدیل شد که خبری مبنی بر ازدواج رضا گلزار در فضای مجازی منتشر شد. افرادی که از این سلبریتی برای خود بت ساخته بودند و زندگی خود را گره خورده به وی میدیدند، حالا فرد مورد علاقه خود را جدا از زندگیشان میدیدند و حس میکردند اورا از دست داده اند. واکنشهای عجیب و هیجانی مخاطبان از جمله؛ گریه برای گلزار، انتشار پستهای غمگین و احساسی در فضای مجازی، بستری شدن در بیمارستان و حتی خودکشی از جمله اقداماتی بود که هواداران این فرد پس از ازدواجش انجام دادند. این نوع گسستگی و جدایی از سلبریتی مورد علاقه، باعث می شود مخاطب دچار بحران شود و دست به انجام رفتارهای هیجانی بزند.
اهمیت رابطهٔ هوادار/ سلبریتی برای بسیاری از آنها معنادار است. داشتن یک رابطهٔ مادامالعمر با یک شخص مشهور میتواند تاثیری اساسی بر هویت و سایر جنبههای رشد اجتماعی افراد داشته باشد. از این حیث رابطهٔ فرااجتماعی چیزی منحصربهفرد نیست. برخلاف آنچه بعضیها نظریهپردازی کردهاند(جنسون۱۹۹۲) رابطهٔ فرااجتماعی چیزی نیست که برای پُرکردن یک کمبود در زندگیمان ایجاد کنیم؛ بهخصوص وقتی رابطهٔ فرااجتماعی و فعالیت هوادار در بافت یک گروه اجتماعی رخ میدهد. هواداری که در انزوا به سر میبرد رفتار کاملاً متفاوتی با هواداری دارد که در یک جماعت حضور دارد. اجتماع بررسیکنندهٔ حقیقتِ چیزهایی مثل «هیچکس فلانی را به اندازهٔ من دوست ندارد» است (استیور, ۱۳۹۹).
افراط در هواداری ممکن است باعث شود که افراد زندگی شخصی خود را فدای هواداری از آن سلبریتی کنند و به گونهای فراتر از حد هواداری ساده عمل کرده و دچار عدم تعادل در زندگی شخصی خود شوند.
منابع:
استیور, گ. (۱۳۹۹). روانشناسی شهرت. (ا. شاه قاسمی, مترجم) تهران: پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی.
شاه قاسمی, ا. (۱۴۰۲). میدان شهرت در ایران. تهران: پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی.
شباهنگ, ر., & بشارت, م. (۱۳۹۸). مقایسه انعطاف پذیری شناختی و تعامل فرا اجتماعی در پرستشگران و غیر پرستشگران افراد مشهور. مجله روانشناسی بالینی.
شباهنگ, ر., & همکاران. (۱۴۰۰). مقایسه اعتبار منبع و گسستگی فرا اجتماعی در سطوح بالا و پایین تعامل فرا اجتماعی نوجوانان با افراد مشهور. مجله روانشناسی فرهنگی, ۲۵-۴۲٫
کشمور, ا. (۱۳۹۶). فرهنگ شهرت. (ا. شاه قاسمی, مترجم) تهران: پژوهشگاه فرهنگ هنر و ارتباطات.